**چند روز پیش آنتن گوشیم قط شده بود و فقط با نت با آقای نجارم در ارتباط بودم ،طبق معمول همیشه شب بخیر گفتیم و خوابیدیم
فردا صبح که بیدار شدم دیدم هنوز آنتن نیومده و پیش خودم گفتم حتما آقای نجارم حواسش هس که آنتنا قطه و اون یکی خطم هم که آنتن داشت رو گذاشتم مث بیشتر وقتا خاموش بمونه و رفتم شرکتی که میرم واسه کاراموزی
اونجا هم که بودم مدام گوشیو چک میکردم اما آنتن همچنان قط بود
اومدم خونه و چون خسته بودم دراز کشیدم تا ساعت 4 بعد یهو گفتم بذار اون گوشیمو روشن کنم
چشمتون روز بد نبینه روشن کردم و چند دیقه بعد آقای نجار زنگ زد و من مثل همیشه سلام کردم و اون اما به شدددددددددددددددت عصبانی بود و کلیییییییییییییییییییییییییییییی دعوام کرد جوری که پشت تلفن گریم گرفت اما نذاشتم بفهمه
همش با عصبانیت میگفت چرا هیچ خبری ازت نیس منم راستشو گفتم
بهش گفتم راستش من حتی یه درصدم فکر نمیکردم تو هنوزم نگران من باشی و هنوزم مث قبلنا به فکرم باشی تا این حد وگرنه بیخبر نمیذاشتمت
اینو گفتم و سبک شدم
اون اما خیلی از دستم ناراحت شد و کلی باهام حرف زد
ته صداش بغض بود بغضی که ترکید اما خیال هردومون راحت شد راحت راحت
از اینکه این عشق هنوزم مث اولا پررنگه و روز بروز ریشه دارتر میشه
از اونروز به بعد حالم یهویی خیلی خوب شد جواب سوالامو گرفتم ...
**چند روز رفتم مسافرت و قبلش هم نتونستیم همو ببینیم واسه همین با بیقراری رفتم و برگشتم
امروز اما همو دیدیم ...
به حدی دلتنگش بودم که فقط خدا میدونه دلتنگ و بیقرار آغوشش
روز خیلی خوبی داشتیم با هم پر از عاشقانه های دلچسب ...
امیدوارم رنگ و بوی عشق تو تمام لحظه هاتون باشه ...
- ۹۴/۰۵/۰۴
وقتی نوشته بودی آقای نجار فک کردم نجار خونتونو میگی،تا اینکه بقیه پستادم خوندم با توضیحات وبلاگت،خخخخ
انشالله همیشه شاد باشی