خب وقتایی که من دو دلم و دلم میخواد با حرف زدن حال خودمو بهتر کنم ،اینجا جای خوبیه :
موضوعی که الان هم من وهم آقای نجارمو دو دل کرده از دست دادن یه چیز خوب برای به دست آوردن یه چیز بهتره
ظاهر قضیه جای تردید و دودلی نمیذاره اما خب یه سری دلبستگیها هست که ته دل آدمو یه خرده یه مدلایی میکنه و الان من و آقای نجار هر دو همون حال رو داریم
البته اگه این اتفاق به لطف خدا بیفته یه قدم بزرگ برای به هم رسیدنمونه
از وفتی که این تصمیم رو گرفتیم من حتی تو ذهنم وسایل خونمون رو هم چیدم
حتی جاهای خاصی که باید بشینیم و با هم تایم بگذرونیم رو تصور کردم
تازگیها به رسمی شدن بیشتر فکر میکنم از نوشته هامم مشخصه اما با اینحال هنوزم فکر میکنم آمادگیشو ندارم
دلم تنگه براش و یه جور خاصی تو سینه میتپه
حال الانشو حس میکنم میدونم که چقدر فکرش مشغوله و ته دلش یه جوریه
دلم میخواد میتونستم آرومش کنم اما میدونم این حال با حرف آروم نمیشه
کاش میشد تمام خستگیهای مردمو تو بغل بگیرم و بگم قدرشونو میدونم
الان که دارم اینا رو مینویسم اشکامم بی وقفه میبارن
دلم داره پر میکشه براش
دعا کنید برامون...
- ۹۴/۱۱/۱۷