سلام به همه خواننده های وبلاگم
خیلی دلم میخواست زودتر پست میذاشتم اما خب فرصت نکردم
امسال هم داره تموم میشه
94 برام پر از بالا و پایین بود
هم بهترین روزها و هم سختترین روزها رو امسال تجربه کردم
زیباترین لحظه ها و ناخوشایندترین لحظه ها رو دیدم
اما با لطف خدا همه روزها گذشت
امیدوارم درسهای امسالمو خوب یاد گرفته باشم که زندگی دوباره برام تکرارشون نکنه
شاید این عید آخرین عید من و آقای نجارم به صورت غیر رسمی باشه
تا خدا چی بخواد...
برای همه سالی سرشار از سلامتی و آرامش و موفقیت و خوشبختی آرزو میکنم....
اینم یه برشی از روزهای ما :
از اونروزی که خونه رو گرفتیم مدام با آقای نجارم تو نت وسایل خونه میبینیم و خونمونو با تمام جزئیاتش تصور میکنیم و حس خیلی خوبی به هردومون میده
امیدورام هر دونفری که واقعا همو دوست دارن این حس رو تجربه کنن...
آخرین دیدنای امسالمون :
چند روز پیش از صبح با آقای نجارم رفتیم بیرون
اومد آرایشگاه دنبالم و بعد رفتیم خیریه من ی کم کار داشتم و طفلی آقای نجارم کلی منتظرم موند تا کارم تموم شه
بعدش رفتیم یه کم خرید کردیم و گشتیم
یه جا هم رفتیم ناهار خوردیم و آقای نجار عیدیمو بهم داد یه دستبند خیلی ناز
بعد هم منو رسوند خونه با یه دنیا دلتنگی
امروز هم باز اومد دنبالم و رفتیم یه کم دیگه خرید و عیدیش که یه تیشرت بود رو بهش دادم
الان هم بی نهایت دلتنگشم
امیدوارم بتونیم تو عید همو ببینیم ...
پیشاپیش سال نو مبارک...
- ۹۴/۱۲/۲۹